آقای احمدی نژاد

چند وقتی است سیاه شده اید . کاپشن سفید بیشتر به شما می آمد     ...



نه اینکه سلیقه ای باشد ها ! نه ... یک بحث اصولی است . اصلا سلیقه ای هم که باشد اکثر مردم در این مورد با هم  هم سلیقه اند    .

راستی کاپشنتان را فروختید ؟

فروختید

خودتان را هم

دینتان را هم

آبرویتان را هم

...

مــُــــفتــــــــــــــ فروختید !

میخواستم برایتان یک سرگشاده ی بلند بالا بنویسم

بغض نمیگذارد

به این عکس ها خیره شو خیره شو

به اون روز های پر از خاطره

نخواه گرمی خواب چشم کسی

بذاره که بیداری یادت بره






یادش بخیر

روزی با خودمان میگفتیم شما لابد  اسطوره ی داستان های تاریخ انقلاب میشوید ... لابد روزی برای فرزندانمان خواهیم گفت که بعد از لجن پراکنی های 8 ساله ی دولت ِنا مردی که اسلام را زیر شعار های روشنفکری دفن کرد، مردی آمد که صدایش شبیه عدالت بود و لحنش بوی عمل میداد . خواهیم گفت که چطور با ماژیک و مقوا سعی میکردیم اعلام کنیم دوره ی  بنر های  چندین متری رنگی با عکس های ژست گرفته ی غربی گذشته است . بی خیال ِ زرق و برق و رنگ و ریا شوید . همین مرد ِ متدین انقلابی در عکس های سیاه و سفید به  دلمان نشسته است . نگاه ِ رجایی به دلمان نشسته است .

  اما این قصه به سر رسید و قهرمانش هم به مقصد نرسید .

آقای احمدی نژاد

عبد ِ مشایی شده اید و مدال افتخار به او میدهید و اشک میریزید؟ !

در ستاد انتخابات دستش را بالا میبرید و من کنت مولاه برایش میخوانید ؟ !

برای کسی که میگوید دوره ی اسلام گذشته است ؟ !

نمیشناسمتان

دیگر نمیخواهم بشناسمتان

...

----------------------------

در مراسمی دکتر لنکرانی به دانشگاهمان آمدند 

تریبون دانشجویی ، تریبون ِ التماس بود

:

تورو خدا احمدی نژاد نشوید

تورو خدا دلمان را نسوزانید ...


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/26ساعت   12:9 صبح  توسط رافضه بانو  نظرات دیگران()
 


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
از فرهنگ 92 چه خبر ؟
دانلود یک جزوه ی هلو
دور خوردیم
رئیس جمهوری که _مهره ی مار _ دارد
میخواستی جلیلی نباشی ...
مصباحِ راه من ...
[عناوین آرشیوشده]